اولينها
ماماني جمعه داشتم تلويزيون نگاه مي كردم شما هم با مادانا سودابت بازي مي كردي يه دفعه سوپرايز شدم مادانا موهاتو كوتاه كرده بود خيلي بامزه شده بودي شنتیا مامان براي اولين بار روز جمعه تاريخ 7/11/89 موهات کوتاه شد.البته شما تقريبا كچلي ما براي همون چهار تا دونه مو ذوق مي كنيم.
پسر مامان بالاخره زحماتمون به بار نشست شما ياد گرفتيد دست دسي كني دو ماهه داريم باهات كار مي كنيم البته بيشتر مادانات وقت گذاشته شنبه كه از سركار رفتم خونه خاله ندا گفت صبح كه برات كتاب گربه من نازنازيه رو خونده شروع كردي به دست زدن قربونت برم كه عاشقه صداي كف زدنتم.
تازه چند شبم هست شبا برامون آواز مي خوني مگه ول ميكني مامان، با اون صداي مردونت داد ميزني خودتم خيلي از صدات خوشت مياد فكر كنم ديگه همسايه ها بيان سراغمون.
کارهای جدید پسر مامان
-خاموش روشن كردن كليد برق-بهم ريخت ميز شام-خوردن غذا با قاشق برعكس-دس دسي كردن-آواز خوندن-دست دادن -پاره كردن روزنامه و مجله (كاغذ سالمي نميذاري)-بلند شدن-قهقه زدنهاي الكي(دورت بگردم)-ماماني ميدوني چجوري ابراز محبت ميكني با كف دستت ميكوبي بصورت همه و ميخندي-به به گفتن (البته فعلا فقط به بستني)-الكي خودتو ميندازي تا ما بلندت كنيم.حركت به جلو با روروك